واکاوی تقابل علم و اخلاق علمی
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۴۰۳ | کد خبر: ۴۰۱۴۲۲۵۲
به گزارش گروه پژوهش خبرگزاری علم و فناوری آنا، تاریخ تمدن نشان میدهد که چگونه انسان همواره مجبور بوده است که بین استفاده درست و نادرست از اکتشافات و علم یکی را انتخاب کند.
محمد شاپوری (دکتری جامعهشناسی فرهنگی و مدرس دانشگاه) در مقالهای با عنوان «تقابل علم، اخلاق و اخلاق علمی» مینویسد این موضوع هیچ وقت به اندازه عصر حاضر مطرح نبوده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
* ارتباط علم با کیفیت عمر انسان
علم نه تنها عمر را طولانی کرده است بلکه کیفیت سپری کردن عمر را نیز عمق بخشیده استاز نظر این پژوهشگر دستاوردهای علمی در جوامع بشری قابل ستایش است، موهبتهایی که اکنون برای جمع کثیری از مردم قابل استفاده و در دسترس است، تا چندی پیش فقط برای جمع اندکی در دسترس بود.
او مینویسد علم نه تنها عمر را طولانی کرده است بلکه کیفیت سپری کردن عمر را نیز عمق بخشیده است. موضوعات دانش، تجربه و تفریح که قبلا فقط برای عده اندکی در دسترس بود الان برای میلیونها نفر در دسترس است. به وسیلە تأثیر علم است که امروز فرصت زندگی طولانیتر و پربارتری به یک انسان عادی داده میشود، بسیار بیشتر از آن چیزی که به پیشینیانش داده شده بود.
* موهبتها و مضرات علم نوین
به زعم این پژوهشگر انسان از موهبتهای علم نوین نیز میتواند سوءاستفاده کند و صد البته که علوم نوین موهبتهای بزرگتری به ارمغان آورده است، پس سوءاستفاده از آنها نیز میتواند بسیار فاجعه بارتر باشد.
او در ادامه مینویسد وسایل نقلیه موتوری تجارت را تسهیل میکند و لذت بیخطری را نصیب بسیاری از مردم میکند؛ اما هم او میتواند جادهها را با اجساد و افراد در حال مرگ فرش کند. یا سینما ابزاری برای راهنمایی و سرگرمی است که پرونده جادویی را باز میکند، اما معمولا راهی برای نشر ابتذال و ارزشهای نادرست هم میتواند باشد. فناوری بیسیم میتواند جهان را در لحظه به هم متصل کند، اما هم چنین میتواند ابزاری برای تبلیغ و پروپاگاندای دروغ باشد و ....
اخلاق مجموعهای ازارزشها و باورها؛ دستورالعمل ها؛ قواعد و قوانینی است که دستوراتی را برای نظمبخشی به جوامع و برای اطاعت فردی یا جمعی صادر میکند* بررسی اخلاق از دید علمی
از نظر این پژوهشگر اخلاق در گذشته موضوع مطالعه فیلسوفان و علمای علم اخلاق و پیامبران الهی بوده است و کمتر از حیث علمی واکاوی شده است. با توجه به افزایش انواع آسیب در حوزههای گوناگون پرداختن به حوزه اخلاق امری ضروری است و موجب بهبود زندگی اجتماعی میشود.
اخلاق مجموعهای ازارزشها و باورها؛ دستورالعملها؛ قواعد و قوانینی است که دستوراتی را برای نظمبخشی به جوامع و برای اطاعت فردی یا جمعی صادر میکند. وقتی دستوری از طرف حاکمیت، فرهنگ، حاکمیت فرهنگی، اجتماعی و یا دینی صادر میشود نوعی سختی در اجرای دستور متبادر به ذهن میشود.
* مکاتب روابط اجتماعی/ اخلاق اجتماعی، اخلاق علمی، و اخلاق حرفهای
به زعم شاپوری به طور کلی در بحث روابط اجتماعی پنج مکتب مطرح است که عبارتند از:
۱- مطلقگرایی (Absolutism) معیار اخلاقی بودن را امری ذهنی تلقی میکنند و مطلقیات را یا از مذهب میگیرند و یا کلام.
۲- نسبیگرایی(Relativism).
الف: فردگرایی (solipsism) معیار واقعیت را خود شخص تلقی میکنند؛ یعنی آن چه تنها من میفهمم درست است.
ب: لذتگرایی (hedonism) معیارواقعیت را رضایت و لذت قرار میدهند. میتواند این لذتگرایی شخصی و یا جمعی (با راهها و اهداف مشترک) باشد.
ج: نسبیگرایی اجتماعی (Societal Relativism).
۳- قراردادگراها (Conventionalist) معیار اخلاق را قراردادهای توافقی قرار میدهند.
الف: گروه مارکسیستها، و نه مارکسیها: فهم خود از مارکس را به شکل مکتبی قرار میدهند.
ب: انداموارهگرایان: انسان را برمبنای قیاس با طبیعت میسنجند.
۴- علمگرایی واقعگرایانه (Realistic Scientimism) کشف دادههای واقعی ما از واقعیت اجتماعی را درست تلقی میکنند.
الف: داروینیستها: معیار تکامل طبیعی را اصل قرار میدهند.
ب: بقای سازگارتر اسپنسر (Social Darvinism) بقای کسی که با طبیعت سازگارتر است را اصل قرار میدهند.
ج: آسیبشناسی بهنجار (Break Down) رفتار همهگیر را اخلاق تلقی میکنند؛ چون همه انجام میدهند پس صحیح است.
۵- علمگرایی انسانگرایانه (Human Scientimism) به جای این که به واقعیت تنها به مثابه واقعیت غیرانسانی توجه کنیم، به واقعیت اجتماعی هم کنشی آدمی روی کرده و میخواهیم بدانیم انسان در این وضعیت با چه معیار اخلاقی چه نقشی دارد و چگونه کنش خویش را بر میسازد؟
یافتههای این پژوهش نشان میدهد که اجرای اخلاقیات سخت است و رفتار اخلاقی نیازمند تلاش و کوشش است، چون طبیعت انسان در ابتدا اجتماعی نیست، و عشق و تمدن هیچگاه آشتی نمیکنند، و اگر کوشش انسانی برساخته تفسیر و انتخاب او نباشد اخلاق به احکامی بالادستی و استبدادی تبدیل میشود.
حرف آخر اینکه وقتی از اخلاق صحبت میکنیم باید سه وجه را از یکدیگر تفکیک کنیم: اخلاق اجتماعی، اخلاق علمی، و اخلاق حرفهای. اخلاق اجتماعی شامل معیارهای عام اخلاقی در قلمرو جامعه است که از آن به Moral تعبیر میشود. ولی اخلاق علمی، Ethics، ناظر به رفتارها و الزامات هنجاری در امر علمی است و اخلاق حرفهای معیارهای اخلاق یک حرفه، صنف، شغل و نهاد و ... را شامل میشود.
از این منظر میتوان برای علم ویژگیهایی قائل شد که یک عالم باید آن معیارهای رفتاری مبتنی بر اخلاق را رعایت کند. این الزامات اخلاق موجب رشد و گسترش علم میشود.
انتهای پیام/
منبع: آنا
کلیدواژه: علم اخلاق اخلاق علمی پژوهش خوان قرار می دهند تلقی می کنند اخلاق علمی موهبت ها
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت ana.press دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «آنا» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۴۰۱۴۲۲۵۲ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
واکاوی ریشههای اعتراضات ضداسرائیلی در دانشگاههای آمریکا
فرارو- در روزهای گذشته دانشگاههای آمریکایی نظیر: کلمبیا، ماساچوست، نیویورک، براون، و دهها دانشگاه دیگر در ایالتهای مختلف آمریکا، صحنه برگزاری اعتراضات و همچنین تحصن از سوی دانشجویان و اساتید دانشگاهی بوده است.
به گزارش فرارو؛ این طیفها به طور خاص خواستار پایان فوری جنگ غزه و همچنین خاتمه دادن به حمایتهای مالی و تسلیحاتی آمریکا و نهادهای دانشگاهی و شرکتهای تسلیحاتی از رژیم اشغالگر قدس شده اند و در عین حال، این خواسته را نیز مطرح کرده اند که آن دسته از دانشجویان و اساتیدی که به دلیل حمایت از ملت فلسطین و انتقاد از اسرائیل هدفِ اقدامات تنبیهی قرار گرفته اند نیز بایستی عفو شوند.
با این همه، نکته قابل تامل اینکه اعتراضات در دانشگاههای مختلف آمریکا با واکنش سنگین و قهری نیروهای امنیتی این کشور رو به رو شده است. تصاویر و ویدئوهای فراوانی از بازداشت دانشجویان، اساتید و خبرنگاران، در فضای مجازی و رسانههای مختلف جهان منتشر و پخش شده است.
دامنه اعتراضات به آمریکا محدود نمانده و در مدت اخیر اعتراضات به کشورهایی نظیر ایتالیا، استرالیا و فرانسه نیز کشیده شده است. بسیاری از تحلیلگران سعی داشته اند تا به واکاوی ریشههای این اعتراضات بپردازند. به بیان ساده تر، سعی داشته اند این سوال را پاسخ دهند که عمده محرکهای انفجار اعتراضات جاری در دانشگاههای آمریکا چیست؟
به نظر میرسد در پاسخ به این پرسش، میتوان به ۲ مولفه عمده و محوری اشاره کرد.
۱. شکاف نسلی در آمریکایکی از محرکهای عمده و محوری که اغلب جامعه شناسان در ریشه شناسی اعتراضات به آن معطوف بوده اند، مساله و چالش "شکاف نسلی" بوده است. به این ترتیب که میان ارزشهای مقامهای ارشد و نخبگان سیاسی و به طور کلی طبقه حاکمه در آمریکا و قشر جوان و تحصیلکرده در این کشور، شکاف و گسست ایجاد شده و همین مساله موجب شده تا در بسیاری از موضوعات سیاست داخلی و خارجی آمریکا، انفجار نوعی منازعه و تقابل میان دولتمردان و تصمیم سازان و قشر جوان و نسلِ Z رخ دهد.
در این رابطه، تحلیلهای مختلف در خودِ آمریکا حاکی از این هستند که مساله شکاف نسلی در ارتباط میان حامیان هر دو حزب جمهوریخواه و دموکرات و احزاب برقرار است با این حال، این شکاف به نحو جدیتر و عمیق تری در حزب دموکرات و شیوه حکمرانی آن قابل مشاهده است.
نسلهای جوان و دانشگاهی در آمریکا، بر این باورند که حاکمان این کشور دچار نوعی تاخر از نظر تاریخی هستند و به واقعیتهای روز، متناسب با مقتضیات جهان کنونی را نمینگرند و همچنان اسیر بینش و رویکردهایی هستند که آمریکا را قدرت برتر و هژمون جهان میدانند. قدرتی که میتواند هرکاری انجام دهد و از تبعات و پیامدهای آن نیز فرار کند.
۲. افول هژمونیکیکی از محرکهای دیگری که برخی تحلیلگران مسائل راهبردی در توضیح ریشههای اصلی اعتراضاتدانشگاهی به آن اشاره میکنند، این مساله است که این رویداد را باید نقطهای از یک روند کلی دانست که از مدتها قبل آغاز شده و اشاره به افول هژمونیک موقعیت بین المللی آمریکا دارد.
جهان در دورههای زمانی مختلف، از وجود یک یا چند قدرت هژمونیک بهره برده است. قدرت یا قدرتهایی که نظام بین الملل را سامان داده و نوعی نظم را در آن برقرار میکنند.
در هر سیکل تاریخی، قدرتهای هژمونیک، فرازها و در نهایت فرود را تجربه میکنند و در نهایت با سقوط هژمونی خود و یا کم فروغ شدن آن، با خیزش قدرتهای رقیب مواجه میشوند و نظمی تازه در جهان شکل میگیرد و تقویت میشود.
در سالهای گذشته نشانههای متعددی از افول هژمونیک آمریکا نیز در جهان قابل مشاهده بوده است. افولی که هم ناشی از سستی بنیادهای ایدئولوژیک و فکری نظام سیاسی آمریکا بوده و از جذابیت جهانی آن کاسته و هم متاثر از شکستهای میدانی آمریکا در جبهههای مختلف در مواجهه با رقبایش در مناطقی نظیر شرق و غرب آسیا، قاره آفریقا و یا حتی اروپا بوده است.
حال در این بحبوحه، عرصه سیاست داخلی آمریکا نیز همچون حوزه سیاست خارجی این کشور، متاثر از این شکستها، جلوههایی از افول هژمونیک آمریکا را به نمایش گذاشته است. جلوههایی که علاوه بر نمایش کاستی و ضعفهای نظام حکمرانی آمریکا، از عدم توانایی حل و فصل مسائل و مشکلات حکایت دارند. از این منظر، اعتراضات جاری در آمریکا، یک نقطه و ایستگاه از روندی کلی است که در ادامه راه نیز بایستی انتظار نمودهای عینی تری از آن را داشته باشیم.
این رویدادهادر نهایت بسیاری از معادلات و جایگاه جهانی آمریکا را دگرگون میکنند. برخی تحلیلگران در آمریکا به این نکته اشاره میکنند که هیچ بعید نیست حتی آمریکا در اواخر دهه ۲۰۲۰ میلادی، از حیث حکمرانی سیاسی، به سمت یک کشور اقتدارگرا و دیکتاتوری تغییر جهت بدهد.